محل تبلیغات شما

تا باشه از این حکایتها

 

روزی شخصی نزد بزرگی رفت
و گفت سوالی دارم که نمیتوانم جلوی جمع بگویم.
بزرگ حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید.
ولی چون همه رفته بودند بیرون
کسی نمیدونه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید!!
شرمندتون شدم ببخشید!!

[نظر بدهید]

کمال این است و بس

آخرین آرزوی سقراط

غیر عشق رخ دلدار غلط بود غلط

سوالی ,باشه ,نمیدونه ,بیرونکسی ,چون ,ولی ,تا باشه ,از این ,کرد و ,باشه از ,بودند بیرونکسی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرازی دست گذاشتن روی لبه‌ها ترفند كامپیوتر tumbpadeaba John's life کشــــــور دخــــــتـــرونــه وبلژیون چهارم همسفران نمایندگی حر نظرات وبلاگ های علوم ماورا شیخ طاهر lerdifider phyracalday